1. در صورتی که برای اولین بار از این سایت بازدید میکنید, لازم است تا راهنمای سایت را مطالعه فرمایید. در صورتی که هنوز عضو نشده اید برای ارسال مطالب , دانلود فایل ها و ...عضو شده و در سایت ثبت نام کنید.با کلیک بر روی ثبت نام در مدت کوتاهی عضو سایت شده و از مطالب و امکانات سایت بهره مند شوید.
  2. هر گونه بحث سیاسی و خلاف قوانین جمهوری اسلامی ایران ممنوع می باشد و به شدت برخورد می شود.
  3. در صورت شکایت از مدیران و ناظران انجمن با کاربر farbod در ارتباط باشید.

مهم ...فدای مولا علی...

شروع موضوع توسط یک دوست ‏5/7/15 در انجمن ادبیات

  1. یک دوست

    یک دوست کاربر متخصص

    تاریخ عضویت:
    ‏4/4/15
    ارسال ها:
    15,249
    تشکر شده:
    14,051
    امتیاز دستاورد:
    113
    محل سکونت:
    پیش دوستان
    دوستان ضربت خوردن حضرت امیر نزدیکه و دل بچه شیعه ها در تب تاب
    ......این تاپیکو زدم تا شعرهایی زیبارو در مدح مولا بزارم...
     
    و بانوی انگلیسی از این پست تشکر کرده اند.
  2. یک دوست

    یک دوست کاربر متخصص

    تاریخ عضویت:
    ‏4/4/15
    ارسال ها:
    15,249
    تشکر شده:
    14,051
    امتیاز دستاورد:
    113
    محل سکونت:
    پیش دوستان
    دل را ز شرار عشق سوزاند علی
    یک عمر غریب شهر خود بود علی


    وفتی که شکافت فرق او در محراب
    گفتند: مگر نماز میخواند علی


    [​IMG]
     
    از این پست تشکر کرده است.
  3. یک دوست

    یک دوست کاربر متخصص

    تاریخ عضویت:
    ‏4/4/15
    ارسال ها:
    15,249
    تشکر شده:
    14,051
    امتیاز دستاورد:
    113
    محل سکونت:
    پیش دوستان
    مِهرت زِ ازل ، به بندبندم کردند

    تا خوب به تو علاقه مندم کردند


    من کودک نوپاىِ زمین خوربودم

    با جمله ی " یاعلى " بلندم کردند ..!

    [​IMG]
     
    و یلدا جون از این پست تشکر کرده اند.
  4. یک دوست

    یک دوست کاربر متخصص

    تاریخ عضویت:
    ‏4/4/15
    ارسال ها:
    15,249
    تشکر شده:
    14,051
    امتیاز دستاورد:
    113
    محل سکونت:
    پیش دوستان
    باز امشب منادی کوفه،از امامی غریب می خواند
    گوشه ی خانه دختری تنها،دارد اَمن یجیب می خواند

    مثل اینکه دوباره مثل قدیم،چشم اَز خون دل تری دارد
    این پرستار نازنین گویا،باز بیمار بستری دارد

    چادر پُر غبار مادر را،سرسجاده برسرش کرده
    بین سر درد امشب بابا،یاد سر درد مادرش کرده

    آه در آه ،چشمه در چشمه،متعجب زبان گرفته!پدر
    خار درچشم، اُستخوان به گلو،درگلوم اُستخوان گرفته پدر

    آه بابا به چهره ات اصلاً،زخم ودرد و وَرم نمی آید
    چه کنم من شکاف زخم سرت،هرچه کردم به هم نمی آید

    باز سر درد داری وحالا،علت درد پیکرم شده ای
    ماه «اَبرو شکسته» باباجان،چه قَدَر شکل مادرم شده ای

    سرخ شد باز اَز سر این زخم،جامه تازه تنت بابا
    مو به مو هم به مادرم رفته،نحوه راه رفتنت بابا

    پاشو اَز جا کرامت کوفه،آنکه خرما به دوش می بردی
    زود در شهر کوفه می پیچد،که شما بازهم زمین خوردی

    دیشب اَز داغ تا سحر بابا،خواب دیدم وَگریه ها کردم
    اَز همان بُغچه ای که مادر داد،کَفنی باز دست وپا کردم

    کاملاً در نگاه تو دیدم،مثل اینکه مسافری این بار
    گر شما می روی برو اما،بهر ما فکر معجری بردار

    کودکانی که نانشان دادی،روزگاری بزرگ می گردند
    می نویسند نامه اَما بعد،بی وفا مثل گرگ می گردند

    یا زمین دار گشته و آن روز،همه افراد خیزران کارند
    یا که آهنگری شده آن جا،تیرهای سه شعبه می آرند

    وای اَز مردمان بی احساس،دردهای بدون اندازه
    وای اَز آن سوارکاران و،نعل اسبی که می شود تازه

    وای اَز دست های نامَحرم،آتش ودود وچادر و دامان
    وای اَز کوچه ی یهودی ها،سنگ باران قاری قرآن...
     
بارگذاری...