1. در صورتی که برای اولین بار از این سایت بازدید میکنید, لازم است تا راهنمای سایت را مطالعه فرمایید. در صورتی که هنوز عضو نشده اید برای ارسال مطالب , دانلود فایل ها و ...عضو شده و در سایت ثبت نام کنید.با کلیک بر روی ثبت نام در مدت کوتاهی عضو سایت شده و از مطالب و امکانات سایت بهره مند شوید.
  2. هر گونه بحث سیاسی و خلاف قوانین جمهوری اسلامی ایران ممنوع می باشد و به شدت برخورد می شود.
  3. در صورت شکایت از مدیران و ناظران انجمن با کاربر farbod در ارتباط باشید.

....دفتر خاطرات....

شروع موضوع توسط maryam khanoom ‏24/10/16 در انجمن مطالب جالب و خواندنی

  1. maryam khanoom

    maryam khanoom کاربر تازه وارد

    تاریخ عضویت:
    ‏20/9/16
    ارسال ها:
    135
    تشکر شده:
    491
    امتیاز دستاورد:
    63
    جنسیت:
    زن
    وب سایت:
    [​IMG]

    از وقتی خودم را آدم تنهایی دانستم یاد گرفتم برای خودم دفترخاطراتی داشته باشم ، از آنهایی که جای خالی یک شنونده ی خوب را برای آدم پر میکنند و سنگ صبور مسخره ترین اتفاقات زندگی آدمند.
    مادرم می گفت :چند وقت پیش یک روانشناس در فلان برنامه ی تلوزیونی گفته است نوشتن خاطرات کار درستی نیست و بعد ها خواندنشان آدم را افسرده میکند.
    دلم میخواست به مادرم بگویم آن روانشناس چه میداند چقدر بعضی روزها خوبند و چقدر بعضی روزها بدند ، آنقدر خوب و آنقدر بد که دلت میخواهد برای یک نفر تعریفشان کنی ، با تمام جزئیات و حس های که در آن لحظه ها تجربه کردی، تا اگر اتفاق رخ داده خنده دار بود پابه پایت بخندد ، اگر غم انگیز بود همدردی کند ، اگر شاد بود شاد شود ، اگر هیجان انگیز بود ذوق کند و با نگاه مشتاقش از تو بخواهد بیشتر بگویی و بیشتر بداند...
    آن روانشناس چه میداند آدم چقدر نیاز دارد بعضی چیزهارا بگوید که روی دلش نماند ، که دلش نپوسد از نگفتن....
    اینکه یک نفر باید باشد و دلش بخواهد حرف هایت را بداند و بشود با او از همه چیز حرف بزنی و نترسی درست ، اما وقتی نیست ؟!وقتی پیدا نمیشود چه باید کرد؟! اصلأ اگر باشد و بداند مثلأ از فلانی به چه دلیل کودکانه ای متنفری و مسخره ات کند ، چه فایده دارد ؟؟! یا بجای اینکه توی دفترت بنویسی فلان روز به یک دلیل مسخره چقدر حالم خوب بود به کسی بگویی...
    یا بگویی فلان چیز مسخره را میخواهم اما ندارم !!!
    من بارها گفته أم و با نگاه بی تفاوت و لبخند اجباری رو به رو شده أم ، آدم ها حوصله ی شنیدن ندارند ، دلشان میخواهد همیشه بگویند و تو نقش یک شنونده ی باذوق را بازی کنی اما خودشان...
    چند روز گذشته اما هنوز دلم میخواهد به مادرم بگویم آن روانشناس حتمأ یک شنونده ی خوب توی زندگی أش دارد، که هم باذوق است ، هم صبور .
    آدم اگر ننویسد ، اگر نگوید و اتفاقات زندگی اش را با کسی شریک نشود باید حرف ها و حس هایش را کجای زندگی أش بگذارد که دستو پای دلش را نبندند؟!
    من فکر میکنم داشتن یک دفتر خاطرات بی جان به افسردگی أش می ارزد​
     
    ^^♥، ، ~•ςɳαเ•~ و 6 نفر دیگر از این ارسال تشکر کرده اند.
  2. mohammad1055

    mohammad1055 کاربر خودمونی

    تاریخ عضویت:
    ‏3/9/16
    ارسال ها:
    1,690
    تشکر شده:
    3,952
    امتیاز دستاورد:
    113
    جنسیت:
    مرد
    عالی بود:thumbsup::thumbsup:
     
  3. ~•ςɳαเ•~

    ~•ςɳαเ•~ کاربر فعال

    تاریخ عضویت:
    ‏13/1/17
    ارسال ها:
    3,746
    تشکر شده:
    8,519
    امتیاز دستاورد:
    113
    جنسیت:
    زن
    شغل:
    محصل
    محل سکونت:
    تبریز
    زیبا بود:)
     
بارگذاری...