1. در صورتی که برای اولین بار از این سایت بازدید میکنید, لازم است تا راهنمای سایت را مطالعه فرمایید. در صورتی که هنوز عضو نشده اید برای ارسال مطالب , دانلود فایل ها و ...عضو شده و در سایت ثبت نام کنید.با کلیک بر روی ثبت نام در مدت کوتاهی عضو سایت شده و از مطالب و امکانات سایت بهره مند شوید.
  2. هر گونه بحث سیاسی و خلاف قوانین جمهوری اسلامی ایران ممنوع می باشد و به شدت برخورد می شود.
  3. در صورت شکایت از مدیران و ناظران انجمن با کاربر farbod در ارتباط باشید.

مهم خدا

شروع موضوع توسط ♥فاطمه زهرا♥ ‏23/8/15 در انجمن عکس متفرقه

  1. ♥فاطمه زهرا♥

    ♥فاطمه زهرا♥ کاربر تازه وارد

    تاریخ عضویت:
    ‏22/8/15
    ارسال ها:
    409
    تشکر شده:
    985
    امتیاز دستاورد:
    93
    جنسیت:
    زن
    شغل:
    -
    محل سکونت:
    قم
  2. ♥فاطمه زهرا♥

    ♥فاطمه زهرا♥ کاربر تازه وارد

    تاریخ عضویت:
    ‏22/8/15
    ارسال ها:
    409
    تشکر شده:
    985
    امتیاز دستاورد:
    93
    جنسیت:
    زن
    شغل:
    -
    محل سکونت:
    قم
  3. ♥فاطمه زهرا♥

    ♥فاطمه زهرا♥ کاربر تازه وارد

    تاریخ عضویت:
    ‏22/8/15
    ارسال ها:
    409
    تشکر شده:
    985
    امتیاز دستاورد:
    93
    جنسیت:
    زن
    شغل:
    -
    محل سکونت:
    قم
    میشه خدا رو حس کرد
    میشه خدا رو حس کرد تو لحظه‌های ساده
    تو اضطراب عشق و گناه بی‌اراده

    بی‌عشق عمر آدم بی‌اعتقاد می‌ره
    هفتاد سال عبادت یک شب به باد می‌ره


    وقتی که عشق آخر تصمیمش‌و بگیره
    کاری نداره زوده یا حتی خیلی دیره

    ترسیده بودم از عشق، عاشق‌تر از همیشه
    هر چی محال می‌شد، با عشق داره میشه

    عاشق نباشه آدم حتی خدا غریبه‌س
    از لحظه‌های حوا، هوا می‌مونه و بس

    نترس اگر دل تو از خواب کهنه پاشه
    شاید خدا قصه‌تو از نو نوشته باشه
     
  4. Ali Akbar

    Ali Akbar کاربر فعال

    تاریخ عضویت:
    ‏30/7/15
    ارسال ها:
    3,053
    تشکر شده:
    17,834
    امتیاز دستاورد:
    113
    جنسیت:
    مرد
    محل سکونت:
    یه کنج دنج و آروم ...
    توی یک جمع بی حوصله نشسته بودم
    طبق عادت همیشگی مجله را ورق زدم

    تا به جدول رسیدم
    همین که توی دلم خواندم سه عمودی
    یکی گفت بلند بگو
    گفتم یک کلمه سه حرفیه
    ازهمه چیز برتر است
    حاجی گفت: پول
    تازه عروس مجلس گفت: عشق
    شوهرش گفت: یار
    کودک دبستانی گفت: علم

    حاجی پشت سرهم گفت : پول، اگه نمیشه طلا، سکه
    گفتم: حاجی اینها نمیشه
    گفت: پس بنویس مال

    گفتم: بازم نمیشه
    گفت: جاه
    خسته شدم با تلخی گفتم: نه نمیشه
    دیدم همه ساکت شدند
    مادر بزرگ گفت: مادرجان، "عمر" است

    سیاوش که تازه از سربازی آمده بود گفت: کار
    ديگری خندید و گفت: وام
    یکی از آن وسط بلندگفت: وقت
    یکی گفت: آدم
    خنده تلخی کردم و گفتم: نه
    اما فهمیدم تا شرح جدول زندگی کسی را نداشته باشی
    حتی یک کلمه سه حرفی آن هم درست در نمی آید !!! باید جدول کامل زندگیشان را داشته باشی
    بدون آن همه چیز بی معناست!!! هرکس جدول زندگی خود را دارد
    هنوز به آن کلمه سه حرفی جدول خودم فکر میکنم
    شاید کودک پا برهنه بگوید: کفش

    کشاورز بگوید: برف
    لال بگوید: حرف

    ناشنوا بگوید: صدا

    نابینا بگوید: نور
    و من هنوز در فکرم که

    چرا کسی نگفت: خدا...!!!
     
    ♥فاطمه زهرا♥ از این پست تشکر کرده است.
  5. ♥فاطمه زهرا♥

    ♥فاطمه زهرا♥ کاربر تازه وارد

    تاریخ عضویت:
    ‏22/8/15
    ارسال ها:
    409
    تشکر شده:
    985
    امتیاز دستاورد:
    93
    جنسیت:
    زن
    شغل:
    -
    محل سکونت:
    قم
    داستان " محبوب تر از پیامبر خدا "
    وقتی
    حضرت عیسی علیه السلام از خداونددر خواست کرد کسی را به او نشان دهد که نزد خدا محبوب تر از او باشد ، خداوند عیسی را به پیرزنی که در کنار دریا زندگی می کرد راهنمایی نمود . وقتی عیسیعلیه السلام به سراغ آن خانم آمد ، دید در خرابه ای زندگی می کند وبا بدنی فلج و چشمانی نابینا در گوشه ای رها شده است . وقتیحضرت عیسی علیه السلام جلوتر رفت ودقّت کرد ، دید پیرزن مشغول ذکری است :

    « الحَمدُ للهِ المُنعِمِ المُفضِلِ المُجمِلِ المُکرِمِ»

    خدایا شکرت که نعمت دادی ، کرم کردی ، زیبایی دادی ، کرامت دادی .


    حضرت عیسی علیه السلام تعجب کرد که اوبا این بدن فلج که فقط دهانش کار می کند ، چرا چنین ستایش می کند ؟ با خود گفت که او از اولیای خداست ومن بی اجازه وارد خرابه شدم ؛ برگردم ، اجازه بگیرم و بعد داخل شوم . به دم خرابه بازگشت و گفت : « السَّلامُ علیکُ یا أَمةَ الله» پیرزن گفت : « وعلیک السَّلام یا روح الله». عیسیپرسید : خانم ! مگر مرا می بینی ؟

    گفت : نه . پرسید : پس از کجا دانستی که من روح الله هستم؟ پیرزن گفت : همان خدایی که به تو گفت مرا ببین ، به من هم گفت چهکسی می آید . عیسی با اجازه آن خانم وارد خرابه شد وپرسید :خداوند به تو چه داده است که این قدر تشکّر می کنی ؟ تشکّر تو برای چیست ؟ پیرزن گفت : یا عیسی ، آن چه به من داده بود از من گرفت ، آیا همین طور پس گرفته است ؟ آیا وقتی می خواست آن را از من بگیرد ، به من نگاه کرد وپس گرفت ؟ عیسی فرمود : آری ، اوّل به تو نگاه کرده وبعد پس گرفته است . پیرزن گفت : من به همان نگاه او خوشم . خدا این نگاه رابه دیگری نداشته وبه من کرده است ؛ پس جای شکر دارد .
    چنین پیرزنی به خداوند وصل است در حالی که پیامبر هم نبود . در واقع استادِ حضرت عیسی علیه السلام شد . امّا وقتی برای ما
    مصیبتی پیش می آید ، فکر می کنیم خدا با ما قهر کرده است در حالی که برخی از آن ها جبران گناهان ماست تا خداوند متعال در آخرت ما را عذاب نکند ، برخی دیگر از گرفتاری ها به خاطر این است که از خدا غافل نشویم ، برخی دیگر هم به خاطر این است که خدا دوستمان دارد و می خواهد به خاطر صبر بر مشکلات ، پاداش بیشتری دریافت کنیم .
     
  6. ♥فاطمه زهرا♥

    ♥فاطمه زهرا♥ کاربر تازه وارد

    تاریخ عضویت:
    ‏22/8/15
    ارسال ها:
    409
    تشکر شده:
    985
    امتیاز دستاورد:
    93
    جنسیت:
    زن
    شغل:
    -
    محل سکونت:
    قم
    گفتگو با خدا ...
    خدا : بنده ي من نماز شب بخوان و آن يازده رکعت است .
    بنده : خدايا ! خسته ام ، نمي توانم .
    خدا : بنده ي من ، دو رکعت نماز شفع و يک رکعت نماز وتر بخوان .
    بنده : خدايا !خسته ام برايم مشکل است نيمه شب بيدار شوم .
    خدا : بنده ي من قبل از خواب اين سه رکعت را بخوان .
    بنده : خدايا ! سه رکعت زياد است .
    خدا : بنده ي من فقط يک رکعت نماز وتر بخوان .
    بنده : خدايا ! امروز خيلي خسته ام ! آيا راه ديگري ندارد ؟
    خدا : بنده من قبل از خواب وضو بگير و رو به آسمان کن و بگو يا الله .
    بنده : خدايا ! در رختخواب هستم اگر بلند شوم خواب از سرم مي پرد!
    خدا : بنده ي من همانجا که دراز کشيده اي تيمم کن و بگو يا الله .
    بنده : خدايا ! هوا سرد است ! نميتوانم دستانم را از زير پتو در بياورم .
    خدا : بنده ي من در دلت بگو يا الله ما نماز شب برايت حساب ميکنيم .
    بنده اعتنايي نمي کند و مي خوابد .
    خدا : ملائکه ي من ! ببينيد من آنقدر ساده گرفته ام اما او خوابيده است چيزي به اذان صبح نمانده ، او را بيدار کنيد دلم برايش تنگ شده است امشب با من حرف نزده .
    ملائکه : خداوندا ! دوباره او را بيدار کرديم ، اما باز خوابيد .
    خدا : ملائکه ي من در گوشش بگوييد پروردگارت منتظر توست .
    ملائکه : پروردگارا ! باز هم بيدار نمي شود !
    خدا : اذان صبح را مي گويند هنگام طلوع آفتاب است اي بنده ي من بيدار شو نماز صبحت قضا مي شود خورشيد از مشرق سر بر ميآورد .
    ملائکه : خداوندا ! نمي خواهي با او قهر کني ؟خدا : او جز من کسي را ندارد ... شايد توبه کرد ...
    بنده ی من تو به هنگامی که به نماز می ایستی من آنچنان گوش فرا میدهم که انگار همین یک بنده را دارم و تو چنان غافلی که گویا صد ها خدا داری .
     
  7. ♥فاطمه زهرا♥

    ♥فاطمه زهرا♥ کاربر تازه وارد

    تاریخ عضویت:
    ‏22/8/15
    ارسال ها:
    409
    تشکر شده:
    985
    امتیاز دستاورد:
    93
    جنسیت:
    زن
    شغل:
    -
    محل سکونت:
    قم
    آتشی نمى سوزاند “ابراهیم” را

    و دریایى غرق نمی کند “موسى” را

    مادری،کودک دلبندش را به دست موجهاى خروشان “نیل” می سپارد

    تا برسد به خانه ی فرعونِ تشنه به خونَش

    دیگری را برادرانش به چاه مى اندازند

    سر از خانه ی عزیز مصر درمی آورد

    مکر زلیخا زندانیش می کند ، اما عاقبت بر تخت ملک می نشیند

    از این “قِصَص” قرآنى هنوز هم نیاموختی؟!

    که اگر همه ی عالم قصد ضرر رساندن به تو را داشته باشند

    و خدا نخواهد ، نمی توانند

    او که یگانه تکیه گاه من و توست

    پس ؛

    به “تدبیرش” اعتماد کن ،

    به “حکمتش” دل بسپار ،

    به او “توکل” کن ؛

    و به سمت او “قدمی بردار” ،

    تا ده قدم آمدنش به سوى خود را به تماشا بنشینی

    .
     
  8. ♥فاطمه زهرا♥

    ♥فاطمه زهرا♥ کاربر تازه وارد

    تاریخ عضویت:
    ‏22/8/15
    ارسال ها:
    409
    تشکر شده:
    985
    امتیاز دستاورد:
    93
    جنسیت:
    زن
    شغل:
    -
    محل سکونت:
    قم
    reyhan24 از این پست تشکر کرده است.
  9. ♥فاطمه زهرا♥

    ♥فاطمه زهرا♥ کاربر تازه وارد

    تاریخ عضویت:
    ‏22/8/15
    ارسال ها:
    409
    تشکر شده:
    985
    امتیاز دستاورد:
    93
    جنسیت:
    زن
    شغل:
    -
    محل سکونت:
    قم
    نامه ای از طرف خدا....................
    امروز صبح که از خواب بیدار شدی،نگاهت می کردم؛و امیدوار بودم که با من حرف بزنی،حتی

    برای چند کلمه،نظرم را بپرسی یا برای اتفاق خوبی که دیروز در زندگی ات افتاد،از من تشکر

    کنی.اما متوجه شدم که خیلی مشغولی،مشغول انتخاب لباسی که می خواستی بپوشی.وقتی داشتی

    این طرف و آن طرف می دویدی تا حاضر شوی فکر می کردم چند دقیقه ای وقت داری که

    بایستی و به من بگویی:سلام؛اما تو خیلی مشغول بودی.یک بار مجبور شدی منتظر بشوی و

    برای مدت یک ربع کاری نداشتی جز آنکه روی یک صندلی بنشینی. بعد دیدمت که از جا

    پریدی.خیال کردم می خواهی با من صحبت کنی؛اما به طرف تلفن دویدی و در عوض به دوستت

    تلفن کردی تا از آخرین شایعات با خبر شوی. تمام روز با صبوری منتظر بودم.با اونهمه

    کارهای مختلف گمان می کنم که اصلاً وقت نداشتی با من حرف بزنی.متوجه شدم قبل از نهار

    هی دور و برت را نگاه می کنی،شاید چون خجالت می کشیدی که با من حرف بزنی،سرت را به

    سوی من خم نکردی. تو به خانه رفتی و به نظر می رسید که هنوز خیلی کارها برای انجام دادن

    داری.بعد از انجام دادن چند کار،تلویزیون را روشن کردی.نمی دانم تلویزیون را دوست داری یا

    نه؟ در آن چیزهای زیادی نشان می دهند و تو هر روز مدت زیادی از روزت را جلوی آن می

    گذرانی؛ در حالی که درباره هیچ چیز فکر نمی کنی و فقط از برنامه هایش لذت می بری...باز

    هم صبورانه انتظارت را کشیدم و تو در حالی که تلویزیون را نگاه می کردی،شام خوردی؛ و

    باز هم با من صحبت نکردی. موقع خواب...،فکر می کنم خیلی خسته بودی. بعد از آن که به

    اعضای خوانواده ات شب به خیر گفتی ، به رختخواب رفتی و فوراً به خواب رفتی.اشکالی

    ندارد.احتمالاً متوجه نشدی که من همیشه در کنارت و برای کمک به تو آماده ام. من

    صبورم،بیش از آنچه تو فکرش را می کنی.حتی دلم می خواهد یادت بدهم که تو چطور با

    دیگران صبور باشی.من آنقدر دوستت دارم که هر روز منتظرت هستم.منتظر یک سر تکان

    دادن،دعا،فکر،یا گوشه ای از قلبت که متشکر باشد. خیلی سخت است که یک مکالمه یک طرفه

    داشته باشی.خوب،من باز هم منتظرت هستم؛سراسر پر از عشق تو...به امید آنکه شاید امروز

    کمی هم به من وقت بدهی. آیا وقت داری که این را برای کس دیگری هم بفرستی؟ اگر نه،عیبی

    ندارد،می فهمم و هنوز هم دوستت دارم. روز خوبی داشته باشی...


    دوست و دوستدارت:خدا
     
    Ali Akbar و reyhan24 از این پست تشکر کرده اند.
بارگذاری...