1. در صورتی که برای اولین بار از این سایت بازدید میکنید, لازم است تا راهنمای سایت را مطالعه فرمایید. در صورتی که هنوز عضو نشده اید برای ارسال مطالب , دانلود فایل ها و ...عضو شده و در سایت ثبت نام کنید.با کلیک بر روی ثبت نام در مدت کوتاهی عضو سایت شده و از مطالب و امکانات سایت بهره مند شوید.
  2. هر گونه بحث سیاسی و خلاف قوانین جمهوری اسلامی ایران ممنوع می باشد و به شدت برخورد می شود.
  3. در صورت شکایت از مدیران و ناظران انجمن با کاربر farbod در ارتباط باشید.

تمامم کن ...

شروع موضوع توسط zahra.del ‏3/12/15 در انجمن ادبیات

  1. zahra.del

    zahra.del کاربر متخصص

    تاریخ عضویت:
    ‏5/8/15
    ارسال ها:
    7,452
    تشکر شده:
    19,489
    امتیاز دستاورد:
    113
    محل سکونت:
    ✔ ـᓆـطعهـ ∵88∵ ،رבيـ؋ ∵149∵ ،شمارهـ ∵9∵ ✔
    دوستان یکم این نوشته غمگین شد ولی ممنون میشم بخونید ، خودم خیلی

    دوسش دارم






    تمامم کن ........




    خواب تو را دیدم و در هق هق و ناله بسی دلتنگ خواب بودم .

    همه گریه ی من غرق شکستن شد میان رگ گرم دل مهتاب کمی حال و هوای عشق پرواز مرا لرزاند.

    سکوتم کلبه ی لبخند شد ، هیزمش اتش گرفت و بغض کرد ، باز هم تکرار هر لحظه هراس از ترس تنهایی .

    نگاهم میلرزید میان پرده ی تاریک شب ، پیچ و تاب اشک همراه با لحظه های سوت و کور ،

    بیصدا لب میزندند تب یخبندان وجودم را ، من تاریک از نگاه غم دق کرده ی نیمای سپهر چه دارم ؟ تو تمامم کن .................

    اشیان زخمی وجودم کمی کند میزند ، تب و تاب کوبش نبض ندارم ، کمی خستم تمامم کن................

    گناهم همه در حال خرابم رشته میبافت ، تقاص ، اسمان خاکستر شده از اشک نبود ، اندکی صبر نکردی ،

    سردی از چکه چکه حرف تو ، دریای مرا سوزاند

    دوری از خاطره هایت شعری براورد ، بلند خواند و دگرگون ساخت هاله ی حال بدم را ،

    ولی باز نبودی و نبودی کنار رخت بر تن شده از اه وجودم.

    پنجره نارجی شد گمانم باز کمی بیدار ماندم ، تا غروب است من اندکی از فکر سیمای معصومت درامدم ، پس هنوزم زنده ام ،

    هوس کردم بخندم اما مرور صدای اسوده ی تو سکوتم را در خفقان خود دربند نیشخندت میکند .

    دست و پا میزنم در زجه ی خود ، نبودی و باز در رویای تو غرق شدم کسی هست مجازاتم کند ؟ تو تمامم کن ..................

    برای حال بدم دلنگرانم ، گمان دارم کمی حساس است نرگسی میان دل تنهایش میکارد ،

    اما خون جگر شد ان مشامی که بویید ان همه تلخی و زهرمار دوری ات را .

    اشوبم ، اشوب نفس هایی که در هر تپش گلویم را زخم می زنند تا که شاید هوایت را ببلعم ، دو دو میزند

    چشم های بی خوابم من میان هوا معلق مانده ام دستم گوشه ای از خاطراتت را گرفت و از همان جا اغاز سقوطم

    نمایان گشت ، تمامم کن............... ان زمان که چتر اسمان بارانیست ،

    رگ به رگ خاکستر میشم وقتی دلم برای غربتش اتش میگیرد .اندکی اشک ، خودم را میکشم تا صدای گریه ام را نفهمد

    خدای دلنگرانم چشم انداخت مرا را ببیند ابرویت را نبردم ،

    وقتی سراغ حال خرابم سراسیمه امد در اغوشش گم شدم ، صدای شرمسار لرزید و زمزمه کرد خوبم ،

    خدایا کمی برایم بس است کمی خستم تو تمامم کن ، تمام ............
     
    乙.尺، amant، nafas.5624 و 5 نفر دیگر از این ارسال تشکر کرده اند.
بارگذاری...